افجه-اندار-پرسون-سیاه ریز-ریزان-سیاه لت- دشت گرچال

امتیاز :   5   :   5
نام : افجه-اندار-پرسون-سیاه ریز-ریزان-سیاه لت- دشت گرچال
نوع فعالیت : کوه نوردی
استان : تهران
میزان سختی : ● متوسط
مسافت : 18 KM
برنامه : 1 روزه
مناطق : لواسان- روستای افجه
بهترین زمان برای این منطقه : اواخر اردیبهشت تا اواخر آبان
ضریب خطر منطقه : ● معمولی
تاریخ ثبت در سایت : 1400/5/1
مدت زمان : 9 ساعت و 30 دقیقه
بیشترین ارتفاع : 3571
کمترین ضریب خطا : 0
تجهیزات یا تخصصها : ملزومات معمولی کوهنوردی

توضیحات : اَندار:
ارتفاع 3101 متر
ساعت 4:10 صبح به روستایِ "افجه" رسیدم. ورودیِ "بنه رود" بسته بود و چند نگهبان هم سفت و سخت مراقب بودند که ماشینی رد نشود. مردی از آن میان درآمد که:
- حاجی یه گوشه ای پارک کن و پیاده برو.
همان کردم و چون به لبِ نهر رسیدم، ساعت 4:25 صبح شده بود و ارتفاع 2132 متر بود. از آبِ کم جان رد شدم و شیبِ تندِ آن سویِ نهر را در پیش گرفتم. هوا تاریک بود و کسی هم از پشتِ سر نمی آمد.
رفتم و رفتم،
از تقاطع "دشتِ گرچال" گذشتم و نرسیده به دهانۀ "دشتِ هویج"، در ارتفاعِ 2546 متری به سمتِ راست پیچیدم و در جهت جنوبشرق پیش رفتم. ساعت 5:45 صبح شده بود. می رفتم که سوارِ خط الراسِ "اَندار" شوم و هیچ این مسیر را نرفته بودم پیش از آن، وچه یالِ تند و تیزی در نَوردیدم تا که در ساعتِ 7:20 صبح به گردۀ یال برسم که ارتفاع اش 3045 بود.
و چه منظره ای. منظره هائی!
سمتِ راست "برگِ جهان" بود و کوه ها قله های شکیل و بلند بالایش. سمت چپ همۀ قله های منطقۀ "افجه" بود از "سیاه ریز" تا "ریزان" و "سیاه لت" و "آتشکوه" و "ساکا".
ومن می دیدم و کیف می کردم و پیش می رفتم و کمی مانده بود به "پرسون" که به خود گفتم:
- پس کو "اَندار" ؟
نگاه کردم و دیدم که پشتِ سر گذاشته ام اش. پاکوبی از چهار پنج متریِ پائینِ ستیغ دورَش می زد و من چنان غرقِ تماشایِ کوه ها و قله ها بودم که همان پاکوب را گرفته و رفته بودم، بی که روی قله رفته باشم.
همان جا ایستادم و عکسی به یادگار گرفتم. ساعت 7:45 صبح بود.
پرسون:
ارتفاع 3157 متر
می شد که برگردم وتا بالاترین نقطۀ "اندار" بروم و باز، برگردم به سمتِ "پرسون"، لیکن مسیری طولانی در پیش دارم باید که پیش بروم. راه را ادمه دادم تا که در ساعت 8:05 صبح به "پرسون" برسم.
کسی رویِ قله و در اطراف اش نیست. گروه بزرگی را می بینم که از "دشتِ هویج" بالا کشیده اند و پیش می آیند و شاید تا ساعت 9 صبح به "پرسون" برسند.
عکس هائی چند می گیرم و لَختی به تماشایِ "سرسیاه غار" ها می پردازم و ساعت هنوز 8:15 صبح نشده، سرازیر می شوم به سمتِ شمالِ شرق و چون به گردنۀ "افجه بشم" می رسم، ساعت8:27 صبح است و ارتفاع 3127 متر.
مسیری پر فراز و فرود در پیش روی دارم که گاهی باید تا 100 متر هم ارتفاع کم کرد و دو باره اوج گرفت.
و آن ویژه گی خاصِ این مسیر است.
سیاه ریز:
ارتفاع 3309 متر
پائین و بالا
فرود و فراز
تکرار و تکرار.
مسیر خلوت و کم رفت و آمد. زیبا و پرشکوه. ساکت و بی سرو صدا.
گاه صدای بع بعِ بزغاله ای می آید و پارس سگی.
و جیغِ "غراب"ی.
یکبار "قرقی" ئی دیدم که بینِ زمین و آسمان معلق مانده بود بی که بالی بر هم زند.
یکبار روباهی دیدم که سلانه سلانه می رفت و زمین را بو می کشید، و دیدم که باد را هم بو می کشَد. مرا ندید و باد در جهت مخالف می وزید.
پرنده ای دیدم عجیب زیبا و خوش پرواز. چاق و چله بود و زیر بال ها و شکم اش سپید بود. به نظرم آمد که "کبکِ دری" باشد و من هیچ ندیده بودم که این پرنده در چنان اوجی پرواز کند و در مسافتی چنان طولانی.
او که رفت، "قرقی" را دیدم که باز آماده و در همان محدوده چرخ می زَند.
بسیار دلواپس شدم برای کبک.
ساعت 9:26 صبح بود که به روی "سیاه ریز" رسیدم.
چه خوش منظره بود دشتِ زیرِ پا. "لار"ِ کوچک. "لارَک".
و چه نزدیک می نمود "خرسنگ" و "جانستون".
و چه شکوهی داشت "دماوند".
ریزان:
ارتفاع 3572 متر
ساعت 10:43 است و من پایِ تابلوِ رویِ قله ایستاده ام.
9.95 کیلومتر راه آمده و 1631 متر ارتفاع گرفته ام.
کسی نیست جز من.
و بادی که تند می وزَد و اگر نبود، آفتاب کباب ام کرده بود.
از "سیاه ریز" تا "ریزان" هم به دفعات باید ارتفاع کم کرد و دوباره ارتفاع گرفت. یکبار حتی تا زیرِ 3200 هم رفتم و صخره ها و شن اسکی هائی پیشِ روی بود که پشتِ سر گذاشتم. سخت است صعود "ریزان" از هر سه سوی، و من تصور نمی کنم از سویِ چهارم که از سمتِ "لارک" است، صعود شده باشد. از ما که گذشت، بلکه جوانی- جوان هائی- دست به این کار بزنند.
دقایقی رویِ قله می مانَم بلکه عقابِ "ریزان" پیدایش شود، لیکن خبری نیست و من هنوز بخشی از مسیر را پیشِ روی دارم.
در جهتِ شمالغرب به راه می افتم. شیب بسیار تندی در پیش است و بخشی از آن از لبۀ پرتگاه می گذرد. باید مواظب بود بخصوص اینک که نزدیک به 7 ساعت است بی استراحت راه می کوبم و برای دقیقه ای هم که شده بر سنگی، جائی ننشسته ام.
...............
سیاه لَت:
ارتفاع 3504 متر
از شیبِ تند و لبۀ پرتگاه گفتم، این نیز بگویم که تا 3378 متر پائین می آئی تا باز بالا بکشی و به "سیاه لَت" برسی.
از "سیاه لَت" چه گویم؟ محبوبِ من است. کمتر کسی او را جدی می گیرد. در میانِ دو غولِ منطقۀ "افجه" مانده است. در میانِ "آتشکوه" و "ریزان". گاهی آنکه رفته است به "آتشکوه" از این سمت فرود می آید و گاه کسی که به "ریزان" رفته است نیز همان می کند. من اما سالی نیست که تنها خودِ "سیاه لت" را صعود نکرده باشم. غولی ست برای خودش. ارتفاع اش چندان از "ریزان" و "آتشکوه" کم تر نیست اما ریز جثه است و به چشم نمی آید. و این بدان معنا نیست که صعودش سهل و آسان باشد. برعکس، نفس گیر و سخت است و حتی پر خطر می تواند باشد.
و اینک باز اینجایم. نزدِ محبوبِ خویش.
اما پیشِ او نیز زیاد نخواهم ماند. به "فروغ" گفته ام که تا ساعتِ 3 بعد از ظهر به منزل خواهم رسید و می دانم که حوالی ساعتِ 2 در انتظارِ پیامک من خواهد بود که به پائین رسیده ام.
ساعت 11:40 به "سیاه لت" رسیده بودم و اینک ساعت 11:50 است که فرود آغاز می کنم.
دشتِ گرچال:
ساعت 1:05 ظهر به کفِ دشت رسیده ام. ارتفاع 2784 متر است. بین راه یکی از لقمه هایم را خورده و قمقمه ام را از چشمۀ "چورند" پر کرده ام. لقمۀ دوم را تویِ ماشین خواهم خورد. تند و فرز می کوبم به سمت پائین. آفتاب می سوزانَد و احدی در دشت نیست.
آخرِ داستان:
ساعت 2:03 ظهر است. به محل پارک ماشین رسیده و پیغامی به "فروغ" فرستاده ام. از ساعت 4:20 صبح تا کنون 18 کیلومتر راه کوبیده ام در پستی ها و بلندی ها. میلِ راه بندِ "بُنه رود" هنوز پائین است و چند نگهبان زیرِ سایۀ درختی نشسته اند. مردی از آن میان پیش می آید. همان است که صبح زود جلو ام را گرفته بود و من مشتی آب نبات به وی داده بودم. می گوید:
- حاجی! آب نبات ها خیلی حال داد دستت درد نکنه اما نگران ات هم شده بودیم. از صبحِ کلۀ سحر تا به الان چشم مان به ماشین ات بود و دعا می کردیم بلائی به سرت نیامده باشد. کجا بودی مردِ حسابی! سن و سالی ازَت رفته. باید بیشتر مراقب باشی.
می گویم:
- راه دوریِ نرفته بودم. خسته بودم و زیرِ سایۀ درختی خوابیدم در "دشتِ گرچال".
یک بیسکویت و اندکی آب نبات برایم باقی مانده است. تعارف اش می کنم که با چایِ عصرانه اش بخورد و می نشینم پشت فرمان.
.............
پنجشنبه: 31-04-00




تعداد دانلود : 115
تعداد نمایش : 645
ثبت فایل از : فریبرز اربابی



دانلود GPS   افزودن به لیست علاقه مندیها  


GPS Convertor : پس از دانلود برای تبدیل فایلهای gdb. به gpx. اینجا کلیک نمایید

و لینک نرم افزار ها و سایتهای مختلف دیگر







محسن عباسی

5

1403/1/23
جدای از اطلاعات مسیر از خواندن گزارش لذت بردم

علی اصغر فارسی

5

1401/3/4