سودر- قله ای در انتهای شمال باختری دشت لار

امتیاز :   4.5   :   4.5
نام : سودر- قله ای در انتهای شمال باختری دشت لار
نوع فعالیت : کوه نوردی
استان : تهران
میزان سختی : ● مشکل
مسافت : 37 KM
برنامه : 2 روزه
مناطق : فشم- گرمابدر- گردنه خاتون بارگاه- تنگه یونزا- دره سودر
بهترین زمان برای این منطقه : 10 خرداد تا 10 تیر
ضریب خطر منطقه : ● خطرناک
تاریخ ثبت در سایت : 1400/3/21
مدت زمان : 46 ساعت و دقیقه
بیشترین ارتفاع : 3814
کمترین ضریب خطا : 0
تجهیزات یا تخصصها : لطفا گزارش پیوست را بدقت تا انتها مطالعه بفرمایید. تجهیزات شب مانی- طنابچه انفرادی

توضیحات : گزارش صعود قله سودر- 13 و 14 خرداد 1400
این برنامه به همراهی 3 تن دیگر از همنوردان انجام شده که بنا به ملاحظاتی از نام بردن 2 تن خودداری می نمایم. برنامه زمانبندی که قرار بود طی آن برنامه اجرا شود به شرح زیر بود:
5 شنبه: صبح حرکت با کوله سنگین از نزدیک گردنه خاتون بارگاه و پیمایش تا محل کمپ حدود 6 ساعت. برپایی کمپ و استراحت.
جمعه: استارت صعود با کوله سبک و صعود قله های سل سل و سینه زا، بازگشت به کمپ. جمعه عصر در صورت سرحال بودن جمع کردن کمپ و حرکت بسمت خودرو. در صورت خستگی و اضطرار شبمانی شب دوم و بازگشت شنبه صبح.

ساعت 5 بامداد در محل قرار حاظر شدیم و با یک دستگاه خودرو سواری بسمت روستای گرمابدر و گردنه خاتون بارگاه حرکت کردیم. با توجه به ریزش جاده امکان ادامه مسیر برای خودروهای سواری سخت و دشوار است به همین جهت پیش از بخش تخریب شده جاده ماشین رو پارک کردیم و با تعویض کفش ها ساعت 7 بامداد استارت برنامه زده شد. علی رقم وجود مسیرهای میانبر به جهت عدم وارد کردن فشار پیش از گرم شدن از مسیر جاده خاکی به سمت گردنه خاتون بارگاه حرکت کردیم. با گذر از این گردنه و سرازیر شدن به تنگه یونزا رسیدیم و حدود ساعت 8.50 در سایه صخره های تنگه صبحانه را صرف کردیم. در حین صرف صبحانه همنورد قدرتمندمان پیشنهاد داد که با توجه به اینکه حدود 12ساعت به محل کمپ تعیین شده می رسیم، کمپ رو سریع دایر کنیم و بعد هم قله یا قله ها رو صعود کنیم. با توجه به اینکه نزدیک به یک هفته اندک مسیرهای موجود منطقه رو بررسی کرده بودم و شیب یال ها رو بارها تخمین زده بودم خیلی از این پیشنهاد استقبال نکردم چون می دونستم از محل کمپ تا قله رفت و برگشت باید 14 کیلومتر طی کنیم و 1000 متر هم ارتفاع بگیریم، در نتیجه قطعا در برگشت به شب می خوردیم. با این وصف به جهت حفظ احترام همنورد قدرتمندم گفتم بزار ببینیم کی به کمپ می رسیم. حدود ساعت 40/9 مجددا حرکت کردیم و با 2 مرتبه گذر از رودخانه لار به بخش شمالی دشت که نیمه خشک بود رسیدیم (بارش سال گذشته بسیار کم بود به همین جهت نسبت به فصل طبیعت شادابی کمتری دارد)، با ادامه مسیر به سمت شمال- شمال باختری وارد دره سودر شدیم و با گذر از کناره خاوری شاخه رودخانه ساعت 10/12 به محلی که با توجه به تصاویر ماهواره ای بعنوان محل کمپ در نظر گرفته بودم رسیدیم. با توجه به وجود چشمه آب ، برفچال و زمین به نسبت مسطح محلی مناسب بود و می دانستم اگر در این محل کمپ بپا نکنیم در بالا دست محل بهتری نخواهیم داشت یا اینکه حداقل باید مسافت زیادی را می پیمودیم.
با توجه به دید نسبتا خوبی که از زیر برفچال به سمت شمال- شمال باختری دره سودر داشتیم به بررسی ادامه مسیر پرداختم و متوجه شدم که با طی حدود 2-3 کیلومتر ، ادامه مسیر صعود سنگی خواهد شد از اینرو همنورد دیگرمان که 71 سال سن داشتند در این مسیر با مشکل مواجه خواهند شد مخصوصا اگر در بازگشت به تاریکی شب برخورد می کردیم. با در نظر گرفتن این موضوع پس از رسیدن یاران دیگر این موضوع را با همنورد قدرتمندم درمیان گذاشتم، اما ایشان گفت ما پیش از تاریکی به کمپ بر می گردیم و مشکلی ایجاد نخواهد شد. ضمنا به جهت حفظ زمان ایشان پیشنهاد کرد که بدون برپا کردن کمپ به مسیر صعود ادامه دهیم. از همین رو وسایل سنگین و غیر ضروری رو در لای شکاف سنگ ها قرار دادیم و بسرعت به ادامه پیمایش مشغول شدیم. از محل ما که در کنار آغل بزرگی هم قرار گرفته به سمت شمال دره پاکوب های ضعیف در دو سوی رودخانه وجود دارد که ما از طریق پاکوب موجود در کرانه خاوری رودخانه سودر ادامه مسیر دادیم. کمی بالاتر به محل تلاقی دره های "بن ورده" و "سودر" رسیدیم که روی نقشه با عنوان دوآب ثبتش کردم. با توجه به حجم زیاد و شدت آب بالاخره هر کدام از محلی از آب گذشتیم و ادامه مسیر دادیم و بعد از حدود 500 متر مسیر سنگی شد به گونه ای که برخی قسمت ها را با کمک دست صعود می کردیم. در میانه بخش سنگی برای استراحت و تجدید قوا دقایقی استراحت کردیم و هر کدام نهار سبکی را خوردیم و با سرعت به ادامه مسیر بازگشتیم. کمی بالاتر با توجه به برفچال بزرگ و قطور موجود در کف دره روی آن رفتیم و راحت تر ادامه مسیر دادیم. تا اینکه به نقطه "پل برفی" رسیدیم. از این محل تا یالی که برای صعود در نظر گرفته بودم حدود 1 کیلومتر دیگر باید در جهت شمال باختری (امتداد دره) از طریق تراورس های پر شیب و لغزنده کنار رودخانه به جلو می رفتیم. در این محل همنورد توانمندم پرسید قله کدوم طرفه و ما هم جهت شمال را نشان دادیم، از اینرو ایشان گفت با توجه به سختی گذر از تراورس های پر شیب بهتر است دامنه شمالی را صعود کنیم تا مسیر کوتاهتر شود (قافل از اینکه بین این دامنه و قله سل سل که هدف اصلی برنامه بود دره ای واقع شده و در آن موقع با توجه به عدم حضور ذهن از آن بی اطلاع بودیم)؛ اما دامنه ای که دوست قدرتمندم اشاره به صعود آن کرده بود در واقع مسیری با شیب بسیار زیاد، واریزه ای و بدون پاکوب مشخص بود، از این رو به ایشان گفتم این دامنه خیلی پر شیبه و مناسب صعود بخصوص برای همنورد پیشکسوتمون نبود، با این حال ایشان گفت همینو بریم و ما هم شروع به ادامه مسیر کردیم، آرام آرام ولی بسرعت ارتفاع می گرفتیم تا ساعت 10/16 که به گردنه ای رسیدیم و سیاوش گفت که با توجه به کم خوابی شب گذشته، کوله کشی سنگین و تحلیل انرژی برای ادامه مسیر انرژی لازم رو نداره، از این رو ضمن صلاحدید با همنورد توانمندم قرار شد که همنورد پیشکسوتمان نیز ادامه صعود رو انجام نده و پس از استراحت به محل پل برفی در پایین شیب تندی که بالا آمده بود بروند. من نیز به همراه همنورد توانمندم شیب تندی را ادامه دادیم تا بالاخره ساعت 05/17 به قله ای با ارتفاع 3814 متر بنام قله سودر رسیدیم و تازه متوجه شدیم که این قله روی خط الرس اصلی سینه زا قرار ندارد و حدود 800 متر باید در جهت شمال خاور (N60E) برویم تا به خط الراس اصلی برسیم. با توجه به اینکه اگر می خواستیم به قله سل سل برسیم با حرکت پای من حدود 5/1 ساعت زمان لازم داشتیم از ادامه صعود انصراف دادیم و پس از صرف مقداری تنقلات و نسکافه و گرفتن چند عکس یادگاری از پاکوبی که بطور محو در قسمت شمالی قله سودر وجود داشت به سمت پایین شروع به فرود کردیم. من تا حد امکان از روی خط الراس یال منتهی به قله پایین رفتم تا به محل آغلی رسیدم و سپس با انحراف به جنوب خاوری از لای سنگ ها گذشتم و به شن اسکی نسبتا خوبی رسیدم و مجدد با همنورد توانمندم به فرود از شن اسکی ادامه دادیم. در اینجا متوجه شدیم که سیاوش و همنورد پیشکسوتمان در افقی بالاتر از ما و حدود 50 متر پایین تر از نقطه ای که آنها را ترک کرده بودیم زمین گیر شده اند. ابتدا تصورمان این بود که بواسطه شیب زیاد همنورد پیشکسوتمان آهسته پایین می آید ولی با فریادهای رد و بدل شده متوجه شدیم که مشکل بزرگتری حادث شده و این تازه اول ماجرا بود.
همنورد توانمدمان کوله پشتی خودشو به من داد و گفت تو برو پل برفی و خودش دوباره اون شیب رو بالا رفت، وقتی رسید سیاوش رو فرستاد پیش من و ما هم کمی تنقلات خوردیم که انرژی بگیریم. نزدیک 1 ساعت زمان برد تا آن دو عزیز بزرگوار به ما رسیدند و تازه من متوجه شدم که ایشان ملق شده و چندین بار قل خورده در نتیجه سر ایشان دچار خونریزی شده بود و دستانشان در برخورد با سنگ ها جراحاتی برداشته بود، همچنین زانوی چپ ایشان نیز صدمه دیده بود . خوشبختانه همنورد خوبم سیاوش عزیز کیت امداد به همراه داشت و در همان دقایق اول پانسمان انجام شده بود تا خونریزی متوقف شود. با توجه به نزدیکی تاریکی شب احتمال مواجهه با بحران زیاد بود مخصوصا اینکه 2 همنورد پیشکسوتمان لباس گرم زیادی همراه نداشتند (در مجموع یک پلار و یک بادگیر داشتند) تا در صورت اجبار به شبمانی خارج از کمپ زیاد اذیت نشوند. همنورد قدرتمندمان گفت امیر تو و سیاوش برین و 4 تا کیسه خواب بیارین بالا چون دوست مصدوممون نمی تونه از سنگ ها تو تاریکی رد بشه. در نتیجه من و سیاوش جدا شدیم و بسمت محل کمپ پایین رفتیم. با رسیدن به محل چشمه کمل بگ ها رو مجدد پر کردیم، (در همین حین دیدیم که دو همنورد پیشکسوتمان از برفچال وارد مسیر سنگی شدن)؛ ساعت 40/20 به محل دوآب رسیدیم. حالا هم شدت و هم حجم آب بسیار شدیدتر از صبح شده بود و گذر از قسمت هایی که صبح رد شده بودیم غیر ممکن بود. از چند محل دیگر هم تقلا کردیم اما نتوانستیم از روی سنگ های لغزنده بپریم. با توجه به امکان حادثه دیگر صلاح دیدم که با زدن به آب به ساحل باختری دره برویم. از آب که گذشتیم هوا کاملا تاریک و ساعت 21 شده بود. ساحل غربی رودخانه را بسمت پایین ادامه دادیم تا به روبروی کمپ رسیدیم اما شدت آب اجازه گذر نمی داد و در تلاش برای گذر از آب تعادل سیاوش به هم خورد و با اقبال خوب تونستم دستش رو بگیرم تا از بروز حادثه ای دیگر جلوگیری بشه.
در نتیجه ناچار شدیم مسافت بیشتری را بسمت دشت لار ادامه بدیم و در محلی که آب رودخانه پهن تر بود دوباره به آب بزنیم و به ساحل شرقی رود برسیم و بعد دوباره به سمت شمال (محل کمپ)حرکت کردیم تا نهایتا ساعت 22 به محل کمپ برسیم. در مجاورت محلی که می خواستیم چادرمان را علم کنیم گله گوسفند بزرگی وجود داشت، ضمن سلام و احوالپرسی از چوپانان زحمت کش از آنها خواستم تا با قاطر به سمت بالا برویم و دوستانمان را بیاوریم ولی آنها نپذیرفتند.
با توجه به خستگی شدید ناشی از 24 کیلومتر کوهنوردی، کوله کشی، خیس شدن کفش و لباس ها صلاح ندونستم که کیسه خواب ها رو برداریم و مجدد به سمت بالا باز گردیم. از این رو سریع لباس ها رو تعویض کردیم و به همان نقطه ای که قبلا گفتم دید خوبی به انتهای دره داشت رفتیم، نور چراغ همنوردانمان رو می دیدیم که علامت می دادند ولی توان بازگشت نداشتیم، شام رو گرم کردیم و خوردیم و چادر خود و همنوردانمان رو بپا کردیم. ساعت 15/23 دوباره به زیر برفچال رفتیم و نور هدلامپ دوستان رو دیدیم. با توجه به اینکه می دونستم فردا روز سختی در پیش خواهیم داشت به سیاوش گفتم تو برو بخواب من بیدارم. او رفت و من تا 44/1 دقیقه با هدلامپ برای دوستان مانده در کوه علامت می دادم. با خاموش شدن چراغ آنها من هم به چادر رفتم و به کیسه خوابم خزیدم تا دمی استراحت کنم و کمی از انرژی از دست رفته رو کسب کنم. ساعت 2 بامداد جمعه بالاخره خوابم رفت و با روشن شدن هوا حدود 6 بامداد بیدار شدم. به سیاوش گفتم تو استراحت کن من میرم بالا بچه ها رو پیدا کنم و مقداری خوراکی برداشتم و حرکت کردم. با توجه به خستگی مفرط سرعت حرکتم بسیار کند بود و نگران دوستانم که شب سختی رو بیرون از چادر و کیسه خواب گذرونده بودن. دوباره به محل دوآب رسیدم و با سختی از آب گذشتم. از چوپان هایی که دنبال گله شان بودند عاجزانه خواستم تا با قاطر بالا برویم اما قبول نکردن و من مانده بودم که با این خستگی چطور بالا برم. خوشبختانه حدود 500 متر بالاتر هر دو همنوردم رو دیدم که به آهستگی پایین میان و نفسی به راحتی کشیدم و یکدیگر را در آغوش کشیدیم. علی رقم اینکه شب سرد و یختی رو گذرونده بودن ولی خنده از صورتشان محو نمی شد (این درسی بس سترگ برای من بود). با کمک هم همنورد مصدوممان را از رودخانه عبور دادیم و قرار شد من سریعتر بسمت کمپ بروم تا آبجوش و چای رو آماده کنم. نزدیک کمپ که شدم سیاوش رو دیدم که مضطربانه در انتظارمان بود و با دیدنمان خوشحال شده بود. سریع آبجوش رو برپا کردیم و خودم هم صبحانه رو خوردم. با رسیدن دوستان پذیرایی صبحانه مختصری از آنها کردیم.
با توجه به حضور چوپان ها در نزدیک ما همنورد قدرتمندم تصمیم گرفت که از آنها درخواست کند تا دوست مصدوممان رو به محل پارک ماشین برسونن و خوشبختانه موی سفید ایشون مفید فایده بود و قبول کردن در ازای 200 هزار تومن اینکار انجام بشه. ما هم کمپ رو جمع کردیم و پشت سر اونها ساعت 50/10 حرکتمون رو بسمت دشت لار، تنگه یونزا و گردنه خاتون بارگاه شروع کردیم. دیگه خیالمون راحت شده بود اما با توجه به احتمال مصدومیت داخلی همنوردمان علیرقم خستگی زیادی که داشتیم تا حد ممکن سریع پیش می رفتیم. ساعت 13 به تنگه یونزا رسیدیم. خیل عظیم کوهنوردان و طبیعت گردان، دوچرخه سوار ها و موتورسواران نظرمان را جلب کرده بود که متوجه شدیم دوست توانمندمان در تنگه هست. با پرس و جو متوجه شدیم که بشدت خسته شده بود، نخوابیدن 2 شب متوالی، گذراندن شب سرد کوهستان بدون امکانات مناسب، گذر از رودخانه با کفش کوه و بدون تعویض آن با صندل، ... سبب تحلیل انرژی شده بود و قرار گذاشته بودن پس از بازگشت خر و صاحبش در ازای 50 هزار تومن مسیر تنگه تا گردنه را سوار بر الاغ بالا بیاید. با توجه به اینکه باید نزدیک به 400 متر را در گرمای ظهر صعود می کردیم از او جدا شدیم و آرام آرام در مسیر جاده بالا رفتیم. سیاوش با توجه به استراحت بهتری که داشت خیلی سرحال تر بود و از مسیرهای میانبر بسمت ماشین رفت و من هم با خستگی مفرط آرام آرام بالا رفتم تا بالاخره ساعت 40/15 به ماشین رسیدم. هنوز کفشم رو عوض نکرده بودم که صدای دوست توانمندم رو شنیدم که در جاده پایین تر از ما ایستاده بود. با عوض کردن کفش ها و حرکت بسمت فشم برنامه پر چالش و پر ماجرای ما به پایان رسید.


نکات:
• این مسیر به هیچ وجه برای گروه های پر تعداد و ناهمگن از نظر قدرت بدنی مناسب نیست.
• این مسیر به هیچ وجه برای صعود زمستانی مناسب نیست.
• با توجه به سختی مسیر و مسافت طولانی بهتر است در صورت تصمیم به انجام صعود در این منطقه حتما 2 شب خواب و کمپینگ رو در نظر بگیرید.
• در قله سودر آنتن دهی همراه اول وجود داشت.
• برای گذر از رودخانه لار صندل همراه داشته باشید.
• با توجه به اینکه در این منطقه مارهای سمی و نیمه سمی (گرزه مار- سمی، مار پلنگی- نیمه سمی، افعی دماوندی)، وجود دارند در گذر از معابر سنگی و شکاف ها حتما رعایت ایمنی را بفرمایید و با هوشیاری زیاد نسبت به گذر از این معابر اقدام بفرمایید.
• لطفا زباله های خود رو در طبیعت رها نکنید و با خودتون بر گردونید.
• مسیری که با رنگ قرمز در فایل موجود است همان مسیری است که برنامه ریزی کرده بودیم ولی اجرا نشد؛ مسیر آبی رنگ مسیری است که منتهی به قله سودر شد و ما آنرا پیمایش کردیم.






تعداد دانلود : 10
تعداد نمایش : 480
ثبت فایل از : علی  جلالی



دانلود GPS   افزودن به لیست علاقه مندیها  


GPS Convertor : پس از دانلود برای تبدیل فایلهای gdb. به gpx. اینجا کلیک نمایید

و لینک نرم افزار ها و سایتهای مختلف دیگر







میثم رضیئی

4

1401/10/16
بسیار جامع و دقیق... برقرار و برفراز باشید

میثم رضیئی

0

1401/10/16
بسیار جامع و دقیق... برقرار و برفراز باشید

سیاوش شهیدی

5

1400/3/22
درود و تشکر از گزارش دقیق و کاملی که ارائه کردید. قطعا همنوردانی که قصد صعود به این منطقه رو دارند، با این گزارش، دید بسیار بهتری نسبت به برنامه پیدا خواهند کرد. در هر صورت خیلی خوشحالیم از اینکه این اتفاق در همین حد افتاد و بدتر پیش نمیومد و همچنین اینکه این برنامه برای خودش کلاس درسی بسیار مفیدی بود و تجربه این برنامه را میتوان به کار برد تا صعود ها همواره ایمن و استاندارد انجام گردد. سپاس از گزارش خوبتان. همیشه در اوج باشید.