خلخال به روستای لاکه تاشون
امتیاز : |
امتیازی داده نشده : |
0 |
نام :
خلخال به روستای لاکه تاشون
نوع فعالیت :
جنگل نوردی
استان :
اردبیل , گیلان
میزان سختی :
● متوسط
مسافت :
KM
برنامه :
2
روزه
مناطق :
خلخال، اندبیل، خرخونی، ناو بزرگ، ناو کوچک، لاکه تاشون
بهترین زمان برای این منطقه :
اردیبهشت
ضریب خطر منطقه :
● معمولی
تاریخ ثبت در سایت :
1398/3/20
مدت زمان :
ساعت و
دقیقه
بیشترین ارتفاع :
کمترین ضریب خطا :
0
تجهیزات یا تخصصها :
کفش و کوله مناسب، کیسه خواب
توضیحات :
برای پیمایش این مسیر، ما سیزدهم خردادماه نود و هشت را انتخاب کردیم که چهار روز تعطیلی دنبالهی هم داشت. چند روز قبل بلیط خلخال را تهیه کردیم. برای سه روز کوله، کفش و کیسه خواب تدارک دیدیم. ساعت 10 و نیم شب از ترمینال غرب به سمت خلخال حرکت کردیم. قبل از آن از یکی از دوستان شمارهی رانندهی یک مینیبوس که ساکن رشت بود را گرفتیم و با او برای روز سوم که پنجشنبه میشد قرار گذاشتیم: ساعت 11 ظهر در تقاطع روسنای لاکه تاشون و جاده اسالم. صبح ساعت هفت و نیم به خلخال رسیدیم. باید تاکسی میگرفتیم و به سمت اندبیل( آلاچیقها) میرفتیم. چون یازده نفر بودیم همان راننده اتوبوس 55 هزار تومان گرفت و ما را به ابندای مسیر رساند. چون تعطیلات بود از همان ابندا مسیر خیلی شلوغ بود. مثل عبور از درکه در روزهای تعطیل. بعد از مرتب کردن کولهها راه افتادیم. 45 دقیقهی بعد بالای گردنه بودیم. از آنجا به بعد سراشیب بود و جنگل. به ناو که رسیدیم نفری ده هزار تومان دادیم که وانت ما را ببرد به جنگل دریا بن. از ناو تا دریا بن هشت کیلومتر جادهی خاکی داشت که چنگی به دل نمی زد اما میشد آن را هم جزو برنامه به حساب آورد. توی جنگل، در همان ابندای آن که دکهیی هم دارد، آب و کمی مواد غذایی خریدیم و چادر برافراشتیم و خوابیدیم. صبح چون میدانستیم که 5 ساعت بیشتر راه پیش رویمان نیست، ساعت 11 ظهر حرکت کردیم. توی جنگل دریابن به لاکه تاشون، گذرگاه باریکی هست که به نظر خیلی خطرناک است. باید قبل از رسیدن به این گذرگاه، مسیر را به سمت چپ پیچید و از بالای گذرگاه عبور کرد. و بعد از آن هم لاکه تاشون یکی دو ساعت بعد به استقبال شما میاید. میتوانستیم توی جنگل چادر بزنیم و بخوابیم، اما ترجیح دادیم به لاکه تاشون برویم و همانجا شب را پشت سر بگذاریم. از روستا تا جادهی اسالم ده دقیقه راه است. توی روستا جایی برای چادر زدن گیرمان نیامد. چون خیلی شلوغ بود و افراد زیادی برای گذراندن تعطیلات به آنجا آمده بودند. از روی ناچاری در حیاط خانهی یک روستایی چادر زدیم. چهار تا چادر به نرخ صدهزار تومان برای یک شب! همان جا به راننده مینی بوس زنگ زدیم و گفتیم صبح ساعت نه سر قرار باشد. سر ساعت رسید و ما را به رشت برد. قبلا بلیط برگشت را با توجه به تاخیرها گرفته بودیم. توی رشت دبه کرد و 50 تومن اضافه تر گرفت. یعنی جمعا 400 هزار تومن. ساعت 12 ظهر بود. حرکت به سمت تهران ساعت 3 و نیم بعداظهر بود. رفتیم همان نزدیکیهای ترمینال غذای محلی خوردیم. توی ترمینال زیر طاقهای خنک در مسیر مردمی که برای رسیدن به تعاونیها با شتاب میگذشتند ولو شدیم و چای خوردیم و کمی هم چرت زدیم. ساعت ده تهران بودیم: ترمینال غرب. و هر کس به خانهی خود روان. هرگز در پایان سفری به این شکل و زندگی کردن با هم در سه روز متوالی ، آدمها دیگر همانهایی نیستند که بودهاند: چیزهایی از دست دادهاند و چیزهایی به دست آوردهاند و بیشتر زا هر چیز میدانند که دیگر نمیتوانند همان آدم قبل از این سفر باشند.
تعداد دانلود :
155
تعداد نمایش :
2531